میگن باباش رفته تو زیرزمین بهشم نزدیک میشی گاز میگیره...
فکر میکردم تو همدردی! ولی نه! تو هم دردی
نشسته ام.... _ کجا؟ ...کنار همان چاهی که تو برایم کندی.... عمق نامردی ات را اندازه می گیرم
من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛ یک شعر پر از غلط؛ یک پرنده ی بی آسمان؛ یک نسیم سرگردان؛ یک رویای نا تمام
آتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی و خاموشی ای است که تنفر به بار می آورد و من هرگز نمی توانم کسی را که به او لبخند نزده ام از ته دل دوست داشته باشم