- اکبر عبدی چندی پیش میهمان خندوانه بود و رامبد جوان در نخستین قسمت برنامه خندوانه که در ماه رمضان پخش میشد قسمتهایی از گفتوگویش با اکبر عبدی را پخش کرد.
- عبدی در پاسخ به این پرسش که به نظرتان سختترین کار دنیا چیست گفت:
- «سختترین کاری که باید بکنم این است که پای فیلم نشسته باشم و خانمم بگوید پاشو ماشین آمده دنبالت. بعضی وقتها که خانه مادرم بود به راننده میگفتم بیا تو! میآمد و میدید که یا من دارم فیلم میبینم یا خوابم. به او هم میگفتم تو هم پنج دقیقه چشمت را ببند و بعد میرویم. ناگهان بیدار میشدیم میدیدیم شش ساعت خوابیدیم.»
- او اضافه کرد: «یک بار امیر نوری مهمان من بود و قرار بود که ساعت هشت سر لوکیشن اخراجیها باشیم. هر کاری کردم بیدار نشد. هی گفت عمو اکبر بذار تورو خدا بخوابم. خلاصه من رفتم و گفتند تا نوری نباشد نمیتوانیم شروع کنیم.. دنبالش فرستادند و بالاخره ساعت دوازده له و لورده آمد. من گفتم او را هر چی صدا کردم بیدار نشد که یک دفعه گفت نه عمو اکبر! گاز شومینهتان نشتی داشت من را گاز گرفته بود. گفتم بیشرف این را زودتر میگفتی من سه سال است که هر چی چاخان بود کرده بودم و دیگر نمیدانستم چه چیزی بگویم. جالب این جاست که ما اصلا شومینه نداشتیم.»
- در این گفتوگو عبدی درباره آثار سینمایی که در جشنوارههای خارجی جایزه میبرند گفت: «در خارج به فیلمهایی از ایران جایزه میدهند که بدبختی را نشان دهد ولی آنها هر چاخانی که میخواهند به خورد بچههای ما میدهند. ما به این فیلمها که جایزه میگیرند
- میگوییم فیلمهای جشنپارهای
- چون آدم خودش را پاره هم کند نمیتواند بفهمد چه میگویند.»
- او همچنین درباره مسعود ده نمکی گفت که کارگردان پولداری است خدا پولش را زیاد کند و افزود: «قرار است در فیلم جدیدش بازی کنم ولی هنوز سر قیمت به توافق نرسیدیم ایشاالله نمکهاش را بفروشد بیاد با ما قرارداد ببندد.»
- عبدی همچنین درباره مجموعه «کلاه قرمزی» اظهار داشت: « من عاشق کلاه قرمزیام. من و جمشید آریا روی هم ۱۵۰ کیلیوییم فیلم مون جفتی رو هم بیست میلیون نمیفروشد اینها ۱۵۰ گرماند هشت میلیارد میفروشد بعد به خانم برومند میگوییم فیلمت ۱۴ میلیارد فیلمت فروخت میگه عبدی جون ضرر کردیم.»
- در بخشهایی از گفت وگوی عبدی با رامبد جوان که امشب از برنامه خندوانه پخش شد
- رامبد جوان از او درباره مینیبوسی پرسید که خودش راننده آن میشد.
- او در این باره گفت: «یک مینی بوسی هست که گاهی اوقات به فامیلمان میگویم بیاوردش. او میشود کمک راننده و من راننده. بچههای فامیل را هم سوار میکنیم و راه میافتیم. وسط راه یک خانم و آقا را سوار میکنم. آنها مینشینند و بحثشان شروع میشود.»
- او افزود: «خانم مدام به آقا میگوید نگاه کن
- اکبر عبدیه. مرد هم میگوید نه بابا اکبر عبدی اینجا چه کار میکند؟ خلاصه هی بحث میکنند آخرش آقا میگوید ببخشید آقای راننده شما اکبر عبدی هستید؟ من هم میگویم نه بابا اکبر عبدی کیه؟ کجاست؟ اون الان داره توی ترکیه
- آنتالیا مانتالیا عشق میکنه. اینجا چیکار میکند. حالا همه فامیل هم چادرهایشان را کشیدهاند روی صورتشان و از خنده ریسه رفتهاند.»
- این بازیگر ادامه داد: «خلاصه این بندههای خدا وقتی پیاده میشوند همان جا توی پیادهرو دعوایشان میشود. زن هی میگوید اکبر عبدی بود مرد هم میگوید نبود
- دیدی که پرسیدم!»
- این کمدین همچنین با روایت خاطرهای از روزهایی که در تئاتر کار میکرد گفت: «آن وقتها اتوبوسها دو طبقه بود. من از تئاترشهر که بیرون میآمدم بروم اتوبوس سوار شوم
- صف خیلی طولانی بود من هم خودم را میزدم به لال بازی و هی توی صف جلوتر میرفتم. مردم هم دلشان میسوخت میگفتند ای بابا جوان بیچاره
- بذار بره جلو
- برو آقا جون
- برو.»
- او افزود: « شاگرد راننده هم تا مرا میدید میگفت نمیخواد بلیت بدی تو رو که دیگه خدا زده.خلاصه این جوری خودم را تا راهآهن میرساندم. البته سخت بود که تا آخر کج بشینی ولی موقع پیاده شدن صاف میشدم و به شاگرد راننده میگفتم آقا دست شما درد نکنه. او هم دنبالم میافتاد و میگفت لااقل بیا پول بلیتت را بده!»
- فیلم اکبر عبدی،عکس اکبر عبدی،دختر اکبر عبدی،شام ایرانی،زن اکبر عبدی،اکبر عبدی خندوانه،بیو گرافی اکبر عبدی،همسر اکبر عبدی،در گذشت اکبر عبدی،دانلود شام ایرانی،